مزایای فرنچایز
درخواست کننده فرنچایز فرصت راهاندازی یک کسب و کار را در زمانی نسبتا کوتاه خواهد داشت و به سبب شناخته شده بودن، معمولا این نوع کسب و کارها سریعتر از کسب و کارهای مستقل به سوددهی میرسند اما با این وجود، زودتر از شش تا هشت ماه به سوددهی نمیرسند.
علاوه بر این، فرنچایزیها از تجربهی تجاری شرکت اصلی نیز بهره میبرند. در واقع، تجربه عامل اصلی خرید فرنچایز است. بسیاری از کارآفرینان به تنهایی وارد یک کسب و کار شده و مرتکب اشتباهات بزرگی میشوند. صاحب یک کسب و کار مستقل در ابتدای راه، فرصت زیادی برای اشتباه کردن ندارد. در فرنچایز، شرکت اصلی با سعی و خطاهای فراوان پیچ و خمهای اساسی آن کسب و کار را طی کرده و فرنچایزی از این تجربه سود میبرد. فرنچایزرها، منحنیهای یادگیری را طی کرده اند و اکنون رازهایی را که برای موفقیت در صنعت کشف کرده اند، در اختیار فرنچایزیها میگذارند. برای بسیاری از کارآفرینان نوپا، دسترسی به مدلهای کسب و کار که مسیر اثبات شدهای دارند، امنترین راه شروع یک کسب و کار است. سؤال اساسی که هر کارآفرین باید به آن پاسخ دهد، این است: «یک فرنچایزر چه کاری میتواند برای من انجام دهد که من به تنهایی قادر به انجام آن نیستم؟» پاسخ این سؤال بستگی به شرایط کارآفرین دارد و میزان اهمیت ارزیابی سیستماتیک فرصتهای این نوع کسب و کار چندان مهم نیست. پس از بررسی دقیق، شخصی ممکن است به این نتیجه برسد که این نوع کسب و کار، دستاورد جدیدی که نتواند مستقلا بدان دست یابد، برای وی در بر نخواهد داشت. در عین حال شخصی دیگر ممکن است به عنوان صاحب یک کسب و کار، فرنچایز را کلید موفقیت بداند.
فرنچایز غالبا دارای مزایای زیر است:
- آموزش و پشتیبانی مدیریتی
میدانیم که یکی از مهمترین عوامل شکست یک کسب و کار، ناکارآمدی مدیریتی است. فرنچایزرها به خوبی از این مهم آگاه هستند و در تلاش برای کاهش خسارات آن، پیش از شروع کسب وکار، دورههای آموزشی مدیریتی را برای فرنچایزیها برگزار میکنند. بسیاری از فرنچایزرها و به ویژه پیشگامان این عرصه، آموزشها و مشاورهها را پس از شروع کسب و کار نیز به طور مداوم ادامه میدهند و این، خدمتی بسیار حیاتی است چرا که اغلب آنها، انتظار داشتن تجربه را از درخواست کنندگان ندارند. فرنچایزرها، علاوه بر آموزش نکات ظریفی که برای موفقیت در اجرای یک کسب و کار مورد نیاز است، جزئیاتی را به درخواست کنندگان منتقل میکنند که نیاز آنها را برای اجرای روزانهی برنامه برطرف میکند.
برنامههای آموزشی معمولا شامل کلاسها و آموزشهای در محل، جهت انتقال اصول پیشبرد یک کسب و کار میباشد. به عنوان مثال، پیش از آغاز کار، درخواست کنندههای فرنچایز از رستوران McDonald، چهارده روز را در شهر Illinois و در Hamburger University میگذرانند؛ جایی که آنان همه چیز را یاد میگیرند؛ از روش پاک کردن کباب پز گرفته تا عوامل حیاتی مدیریتی یک کسب و کار. همچنین متقاضیان فرنچایز از شرکت Maaco، چهار هفته را صرف یادگیری دستورالعملهای پنج بخشی چگونگی ادارهی یک مغازه و ارائه خدمات خودکار میکنند. شرکت H&R Block روشهای آمادهسازی امور مالیاتی را به درخواست کنندهها میآموزد، در صورتی که Dunkin’ Donuts در عرض پنج هفته، همه چیز را به درخواست کنندهها آموزش میدهد؛ از حسابداری گرفته تا درست کردن خمیر. برای اطمینان از موفقیت فرنچایزیها، بسیاری از فرنچایزرها، پشتیبانی و ارائه راهکارهای لازم را در طول حیات کسب و کار نیز ادامه میدهند. فرنچایزرها، این برنامههای آموزشی را به طور پیوسته ادامه میدهند، چرا که به خوبی میدانند که موفقیت نهایی آنان بستگی به موفقیت فرنچایزیها دارد.
با وجود ویژگیهای مثبت آموزش و انتقال تجارب، خطراتی نیز در این برنامهها وجود دارد. هر فرنچایزی باید بداند که «کمک» فرنچایزر ممکن است به «کنترل» کامل کسب و کار وی بینجامد. همچنین، برخی از فرنچایزرها برای برنامههای آموزشی خود، هزینه دریافت میکنند. بنابراین، فرنچایزیها باید دقیقا بدانند که با چه چیزی موافقت میکنند و چه هزینه هایی را متحمل میشوند.
- استفاده از نام تجاری
فرنچایزیهای دارای مجوز، حق استفاده از نام شناخته شده ملی و نام تجاری تبلیغاتی را برای یک کالا یا خدمت دارند و بنابراین، از مزیت شناساندن خود از طریق یک نام تجاری مشهور برخوردار هستند که این، یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی است، چرا که مشتریان، علامت تجاری، نشانههای استاندارد، طراحی خاص فروشگاه و محصولات یک شرکت مشهور را میشناسند. قطعا یکی از اصول فرنچایز، بازرخداد موفقیت شرکت اصلی است. به طور مثال همه با قوس طلایی McDonald و یا سقف قرمز Red Roof Inn و استاندارد و کیفیت محصولات آنها آشنا هستند. مشتری اطمینان دارد که محتوی و کیفیت یک وعده ی غذایی McDonald در Fort Lauderdale با یک وعدهی غذایی در San Francisco یکسان است. بدون شک، دارا بودن یک کسب و کار که شهرت زیادی داشته باشد، بسیار ارزشمند است. البته این را هم بایستی بدانیم که عملکرد شرکت اصلی و یا دیگر فرنچایزیها، میتواند از ارزش و اعتبار نام تجاری بکاهد و در نتیجه اثر منفی بر کسب و کار داشته باشد. به عنوان مثال، حدود ۱۰ سال پیش، یکی از بدترین مسمومیتهای E.coli ثبت شده در امریکا در Washington غربی رخ داد. بیش از ۸۰۰ نفر در بیمارستانهای محلی تحت درمان قرار گرفتند. ۴ کودک از دنیا رفتند و بسیاری افراد دیگر دچار آسیبهای مادام العمر شدند. منبع مسمومیت، گوشتهای آلوده ای بود که در فست فودهای محلی عرضه شده بود. این رخداد تراژدیک، باعث افت فروش تمامی آن سلسله رستورانها شد.
- کیفیت استاندارد کالا و خدمات
از آنجا که فرنچایزیها، مجوز فروش کالا و خدمات تحت نام تجاری شرکت اصلی را میخرند، کیفیت آن کالا و خدمات نشان دهندهی شهرت آن شرکت است. بدست آوردن شهرت بی عیب و نقص در کسب و کار، به سرعت امکان پذیر نیست، در صورتی که نابود کردن آن زمان زیادی نمیخواهد. اگر به فرنچایزی اجازه داده شود که پایینتر از سطح استاندارد عمل کند، تصویر کل مجموعه، آسیب جبران ناپذیری را تجربه خواهد کرد؛ بنابراین، به طور معمول، فرنچایزرها، رعایت استانداردهای یکپارچهای را از کسب و کارهای زیردستشان طلب میکنند. در بسیاری موارد، آنها برای حفظ کردن سطح بالای عملکرد، بازرسیهای محلی انجام میدهند.
برای مثال، «John Schnatter»، بنیان گذار Papa John’s که یک فرنچایزر با رشد زیاد و سرعت بالا است، شخصا در هر هفته، ۴ تا ۵ بازدید از مراکز تحت نظر خود دارد تا از استاندارد بودن کیفیت آنها اطمینان حاصل کند. او در میان فرنچایزیهای خود به سبب توجهش به جزئیات مشهور است. وی بعضا حتی پیتزاهای طبخ شده را به واسطه حبابهای موجود در نان و یا سس گوجهاش چک میکند. یک تحلیلگر صنعت میگوید: «پیتزا زندگی Schnatter است و او آن را خیلی جدی میگیرد.»
حفظ کیفیت آن قدر مهم است که اغلب فرنچایزرها، حق فسخ قرارداد را در صورت برآورده نشدن استانداردهایشان برای خود محفوظ میدارند.
- برنامههای تبلیغاتی ملی
یک برنامهی کارآمد برای موفقیت هر فرنچایز ضروری است. بازاریابی کالا یا خدمات یک نام تجاری در یک ناحیه جغرافیایی وسیع، نیازمند مبارزهی تبلیغاتی گسترده است. یک برنامهی تبلیغاتی محلی یا ملی به تمامی کسب و کارهای زیردست سود میرساند. معمولا این برنامه توسط شرکت اصلی سازماندهی و کنترل میشود. هر فرنچایزی، درصدی از فروش ماهانهی خود (حدود ۱ تا ۵ درصد) و یا یک مقدار ثابت ماهیانه را جهت این کار پرداخت میکند. به طور مثال، فرنچایزیهای شرکت Subway باید ۳/۵ درصد سود ناخالص خود را برای برنامهی تبلیغات ملی پرداخت کنند. همهی این اعتبارات برای برنامههای تبلیغاتی استفاده میشود. اثر این نوع تبلیغات بسیار بیشتر از حالتی است که هر کدام از کسب و کارها به تنهایی به تبلیغات بپردازند.
بسیاری از فرنچایزرها از کسب و کارها میخواهند که حداقل بودجهای را به تبلیغات محلی اختصاص دهند. به عنوان مثال، برای تکمیل برنامهی تبلیغات ملی هر دو شرکت Wendy’s و Burger King حداقل سه درصد از سود ناخالص فرنچایزیهای خود را به تبلیغات محلی اختصاص میدهند. برخی فرنچایزرها به کسب و کارهای زیردستشان برای طراحی و ساخت تبلیغات محلی یاری میرسانند. بسیاری از شرکتها نیز فرنچایزیهای خود را در خلق برنامههای ارتقایی و فراهم کردن تبلیغات روزنامهای یاری میکنند.
- کمکهای مالی
فرنچایزرها برای گسترش کسب و کار خود به پول فرنچایزیهای خود وابسته هستند؛ با این حال، آنها معمولا کمک مالی اضافهای به فرنچایزیها نمیکنند. آنها به ندرت وامی جهت پرداخت حق امتیاز به کسب و کارهای زیردست میدهند. البته زمانی که فرنچایزرها، یک فرنچایزی مؤثر و استراتژیک را تشخیص دهد، میتواند کمکهای مالی مستقیم و داوطلبانهای را در برخی بخشها مثل تجهیزات خرید، انبارداری و یا در تأمین حق امتیاز انجام دهد. از آنجا که برخی زیردستان در هنگام شروع کسب و کار، شرایط ناپایداری دارند، فرنچایزر میتواند کمکهای مالی مستقیم برای آنها فراهم کند.
به طور مثال، US Franchise System شرکت فرنچایزر برای Microtel Inn و Howthorn Suites Hotels، یک سامانهی تقویتی نیز به نام US Funding Corporation به وجود آورده است که مجموعا فرنچایزیهای خود را با ۲۰۰ میلیون دلار در امور ساخت و رهن، یاری میدهد. این برنامه نه تنها زمان مورد نیاز برای آغاز یک فرنچایز را کاهش داده است، بلکه سرعت افزایش کسب و کارها را نیز بالا برده است.
تقریبا نیمی از اعضای انجمنهای بین المللی کسب و کارهای فرنچایز اظهار داشتهاند که به فرنچایزیهای خود کمکهای مالی ارائه میدهند؛ با وجود این، تنها یک چهارم این کمکها، کمکهای مالی مستقیم بوده است. در اکثر موارد به جای کمک مالی مستقیم، وام، کرایه و یا اعتبارهای کوتاه مدت برای آنها در نظر گرفته شده است. فرنچایزرها معمولا تمایل دارند کسب و کارهای موفق زیردست را با بانکها، سرمایه گذاران شخصی و دیگر منابع مالی پیوند دهند. چنین ارتباط و پشتیبانی، فرنچایزیها را در تلاش برای ایفای تعهدات، بیشتر یاری میدهد چرا که وام دهندهها معتقدند با پشتیبانی فرنچایزرها، احتمال ورشکستگی زیردستان کاهش مییابد.
وجود روابط نزدیک میان وام دهندگان و فرنچایزرها میتواند در این مقوله تأثیرگذار باشد، چرا که یافتن بودجه برای یک کسب و کار فرنچایز چالش برانگیز است، درست مثل جذب سرمایه برای شروع یک کسب و کار.
به عنوان مثال، هنگامی که Jana Sappenfield شروع به جستجو برای تأمین ۱/۶ میلیون دلار از ۱/۹ میلیون دلار لازم برای خرید سامانهی فرنچایز کسب و کار Primrose School کرد، فرنچایزرها، وی را برای برقراری ارتباط با Newcourt/AT&T که یک پرداخت کننده تسهیلات به کسب و کارهای کوچک میباشد، یاری کردند. این مؤسسه با ۲۵ شرکت ارتباط دارد. وی میگوید: «آنها با Primorse آشنا بودند. بنابراین زمانی برای جستجو و موافقت با پرداخت وام فرنچایز تلف نشد.» از آن جا که Primrose School تقاضای وی را جهت دریافت وام پذیرفته بود، درخواست وی به راحتی توسط Newcourt/AT&T پذیرفته شد. بنابراین هنگامی که موافقت فرنچایزر با درخواست وام به دست مؤسسه مذکور رسید، آنها مطمئن بودند که فرنچایزی شایسته دریافت وام است. خانم Sappenfield در اولین فرنچایز خود آن قدر موفق بود که دومی را نیز خرید.
- استفاده از شیوههای اثبات شدهی کسب و کار و تولید
اصولا آن چه یک فرنچایزی میخرد، تجربه، تخصص و تولیدات یک فرنچایزر است. وی مجبور نیست کسب و کارش را بر سعی و خطای بسیار بنا کند. به جای تکیه کردن بر توانایی فردی در راه اندازی کسب و کار و جذب مشتری، یک فرنچایزی میتواند به شیوه ها و تکنیکهای از پیش فراهم شدهی کسب و کار تکیه کند. این روشها و عملکردهای استاندارد، شانس موفقیت فرنچایزی را بسیار بالا میبرند و از اغلب سعی و خطاها و مشکلات ناشی از کمبود آموزش، جلوگیری میکنند. علاوه بر این، فرنچایزی برخلاف کسب و کارهای مستقل مجبور به تلاش برای شناخته شدن در بازار نیست.
- قدرت خرید متمرکز
برتری مهمی که یک فرنچایز نسبت به کسب و کار مستقل دارد، این است که وی در قدرت خرید گسترده و متمرکز فرنچایزر، شریک است. اگر فرنچایزر، مواد اولیه را برای کسب و کارهای زیردست خریداری کند، آنها میتوانند از طریق تخفیفی که جهت خرید عمده کالا گرفته میشود، صرفهجویی بسیاری داشته باشند. به طور مثال، بعید به نظر میرسد که یک فروشندهی مستقل بستنی بتواند قدرت خرید شرکت معتبر Baskin-Robbins را با بیش از ۴۵۰۰ فرنچایز بدست آورد. در بسیاری از موارد، صرفه جوییهایی از این دست، امکان رقابت کسب و کارهای مستقل با کسب و کارهای فرنچایز را از بین میبرد.
- انتخاب مکان و پشتیبانیهای محلی
مکان مناسب برای موفقیت هر کسب وکار کوچکی حیاتی است و کسب و کارهای فرنچایز نیز از این امر مستثنی نیستند. در حقیقت، فرنچایزرها، سه عامل مهم و تعیین کننده در این نوع کسب و کار را مکان، مکان و مکان میدانند! وابستگی به یک فرنچایزر، خود میتواند بهترین راه برای یافتن یک مکان درجه یک برای کسب و کار باشد. بسیاری از فرنچایزرها، تحلیلهای گستردهای برای یافتن مکان هر کسب و کار انجام میدهند که از آن جمله میتوان به مطالعهی الگوهای ترافیکی، منطقه بندی سفارشات، دسترسی و تراکم جمعیت اشاره کرد. برای مثال، McDonald به جهت تواناییاش در یافتن مکانهای درجه یک در مناطق شلوغ، مشهور است. با وجود این که یافتن مکان مناسب، وظیفهی فرنچایزی است، اما اغلب فرنچایزرها حق تأیید نهایی مکان را برای خود حفظ میکنند. انتخاب مکان مناسب، نیازمند تجزیه و تحلیل است؛ تجزیه و تحلیل الگوهای ترافیکی، منطقه بندی سفارشات، دسترسی، تراکم جمعیت و بررسی سرشماریهای نفوس.
برخی فرنچایزرها، پشتیبانی منطقهای به فرنچایزیها ارائه میدهند که شامل حق انحصاری توزیع کالا و خدمات با نام تجاری فرنچایزر در مناطق جغرافیایی خاص است. در این پشتیبانی، تعهدی شکل میگیرد که طی آن، دیگر فرنچایزیها را از حضور در محدودهی جغرافیایی خاص باز میدارد. محدودهی یک فرنچایزی، بسته به صنعت مورد نظر متفاوت است. برای مثال، یک رستوران فست فود معمولا موافقت میکند که دیگر زیردستانش را در فاصلهی حداقل یک و نیم مایلی از هم قرار دهد. اما یک فرنچایزر بستنی فروشی، این فاصله را بر اساس تخصیص کدهای پستی تعیین میکند. هدف چنین محافظتی، جلوگیری از تعدی فرنچایزیها به محدودهی یکدیگر و توزیع میزان فروش است. از آنجا که ممکن است بازار با کسب و کارهای موجود اشباع شود، قرار دادن فرنچایزهای جدید، محل اختلاف بین فرنچایزر و فرنچایزیها میشود. فرنچایزیها، فرنچایزرها را متهم میکنند که با ایجاد کسب و کارهای جدید به محدودهی آنها تجاوز میکنند و باعث افت فروش آنها میشوند. اگر چه اغلب فرنچایزرها، نوعی از حمایت را بر زیردستان اعمال میکنند اما این تعهدات، موردی و قابل تغییر است.
- احتمال موفقیت بیشتر
سرمایه گذاری در فرنچایز بدون ریسک نیست. سالانه بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ کسب و کار فرنچایز وارد بازار میشوند ولی لزوما تمامی آنها قادر به ادامهی حیات نیستند. با این حال، اطلاعات آماری موجود، نشان میدهد که این نوع کسب و کار، ریسک کمتری نسبت به راهاندازی یک کسب و کار مستقل دارد. آمارهای کلی برای درک این واقعیت مفید هستند، اما درصدهای موفقیت این نوع کسب و کار در زمینه های خاص، به طور گویاتر، مؤید این مطلب است. تجربه نشان داده است که درصد موفقیت در این نوع کسب و کار از انواع دیگر بالاتر است. این درصد موفقیت، دامنهی وسیعی از خدمات، مساعدتها و پشتیبانیها را شامل میشود. اما هرگونه آماری مبنی بر موفقیت یک کسب و کار، باید تفسیر شود. برای مثال، هنگامی که یک فرنچایزر، در شرف ورشکستگی است، معمولا فرنچایزیهای خود را بازخرید میکند و آن را تحت عنوان ورشکستگی گزارش نمیکند. در نتیجه، بسیاری از آنها به سبب نداشتن هیچ گونه ورشگستگی، به خود میبالند.
در نهایت میتوان گفت ریسک موجود در فرنچایز به مهارتهای مدیریتی و تجارب اقتصادی مؤسس آن بسیار وابسته است. با توجه به این مقوله، بسیاری از افراد، حس «تنها نبودن در فرنچایز» را به کسب و کار مستقل ترجیح میدهند و متقاعد میشوند که این نوع کسب و کار، عاملی تسهیل کننده برای موفقیت آنان است.